تيراژه و سرزمين عجائب
فرداي 22 بهمن ماه روز كه هم 5شنبه بود و هم وسط تعطيلي ، مرخصي گرفتم و در كنار خونواده موندم . با آيدا تصميم گرفتيم كه براي خريد به تيراژه بريم . ايليا جونم براي اولين بار بود كه به تيراژه مي رفت . چون فضاي باز و بزرگي هم داشت فقط بدو بدو مي كرد و هي ليز مي خورد توي دويدن هم اصلا احتياط نمي كنه كه خدايي نكرده به چيزي نخوره . تو قسمت پايين بازار ، وقتي چشمش به ترن افتاد اصرار كرد كه سوار شه من هم از خدا خواسته كه به سرزمين عجائب نبرمش و فقط با اين راضي بشه ، قبول كردم و با عسل سوار ترن شدن . قربونش برم كلي هم ذوق كرد و مسئول ترن هم نفري يه بادكنك بهشون داد . وقتي به طبقات بالاتر رفتيم ، سرزمين عجائب رو ديد و اصلا اجازه ن...
نویسنده :
ليلا مامانيه ايليا
11:29